چند پارتی جونگوون p۵

• رییس دست سوهو رو زوری پس زد
رییس : مهم نیست که تو کدوم خری هستی ....... خانم پارک همین الان ایشون رو با خود ببر و دیگه هیچوقت این ور ها آفتابی نشو
÷ عو~ضی تو غلط میکنی بهش دستور میدی
سوهو داشت به سمت رییس حمله ور میشد که سریع جلوش رو گرفتم
+ سوهو خواهش میکنم ولش کن بیا بریم
یک دفعه سوهو بدون اینکه چیزی بگه دستم رو گرفت
÷ خداتو شکر کن که ا/ت جلوم رو گرفت وگرنه الان خودتو توی قبرستون میدی
سوهو در حالی که دستم رو گرفت منو با خودش به بیرون کافه برد ، یک دفعه توی یک پارک وایساد
÷ چرا نگفتی که اون مرده اذیتت میکنه ؟ ( با عصبانیت )
+ فکر نمی کردم به تو مربوط باشه الانم فکر نمیکنم به تو مربوط باشه
÷ پس به کی مربوط میشه ؟ ( با عصبانیت )
+ دوست پسرم
÷ الان کی از دست اون عو~ضی ها نجاتت داد دوست پسرت بود یا من ؟ ( با عصبانیت )
+ سوهو من نمیدونم تو با چه منظوری کمکم کردی ولی اینو بدون که من دوست پسر دارم و خیلی هم همدیگه رو دوست داریم
÷ آه ا/ت از دست تو ( با عصبانیت )
• همین جوری که سوهو دست ا/ت رو گرفت بود یک دفعه جونگوون اومد
ا/ت : تا جونگوون رو دیدم سریع دست سوهو رو ول کردم
+ وای خداکنه جونگوون اشتباه برداشت نکنه
× اینجا چه خبره ؟
+ هیچی عزیزم بیا بریم خونه ( با لبخند )
بدون اینکه اجازه حرف زدن به جونگوون رو بدم سریع دستش رو گرفتم و با خودم به سمت ماشینش بردم
• بعد از اینکه سوار ماشین شدن .......
از این سکوت زیاد جونگوون خیلی میترسیدم ، میترسیدم این سکوتش سکوت قبل از طوفان باشه برای همین سریع یک بحث دیگه ای رو انداختم وسط
+ خب جونگوون چه خبر ؟ از اعضا چه خبر خیلی وقته باهاشون حرفی نزدم
× سکوت .......
دیگه چیزی نگفتم و خیلی ساکت نشستم سر جام
بعد از مدتی راه .......
بعد از راهی پر از سکوت بلاخره به خونه رسیدیم بعد از اینکه وارد خونه شدیم
+ عزیزم من میرم لباسم رو عوض کنم الان میام
× سکوت .......
• ا/ت سریع به اتاق میره تا لباسش رو عوض کنه و جونگوون هم میشینه روی کاناپه
ویو جونگوون :
• چند ساعت قبل .......
نیکی : خب بچه ها بلاخره زمان استراحت فرا رسید
سونو : اخیشششش
نیکی : خب حالا چیکار کنیم ؟
سونو : هیچی تا جایی که میتونیم خودمونو با غذا خفه میکنیم من گشنمهههههه
سونگهون : سونو بیا بریم مخ جی هیونگ رو بخریم تا برامون غذا درست کنه ( در گوش سونو )
سونو : آره بریم
• یک دفعه هیسونگ تمام پلن ( نقشه ) سونگهون و سونو رو میشنوه
هیسونگ : منم میخوام توی پلن تون شرکت کنم
سونو : باشه هیونگ
هیسونگ: فقط باید .......
سونگهون و سونو : بگیم رامن درست کنه ( با هم )
• هیسونگ ، سونگهون و سونو با هم خندیدن و رفتن سراغ پلن شون
سونو : جونگسونگ هیونگ
جی : دوباره چی شده ؟
سونگهون : مــا .......
جی : نه ادامه نده فهمیدم
سونو : خــــــــب
جی : غذا میخواین
سونگهون : آفرین خوب شناختی مونا
جی : چرا نشناسم همیشه گشنه تونه
هیسونگ : جونگسونگ میخواد رامن درست کنه
جی : امر دیگه ؟
نیکی : آخ جون جونسونگ هیونگ میخواد سوشی هم درست کنه
جیک : جونگسونگ کی همیچینـــــ .......
• نیکی به شونه جیک میزنه
نیکی : جهیون گفت حتما تو نشنیدی
جیک : من هیونگت هستما باید هیونگ صدام کنی
نیکی : جهیون جهیون جهیون جهیون
جیک : ای جوجه ی بی تربیت
• جیک میوفته دنبال نیکی ، نیکی هم همچنان در حال جهیون جهیون گفتنه
جی : ای خدا از دست اینا
سونو : حالا تو اونا رو ول کن برو سراغ غذا که خیلی خیلی گشنه مونه
جی : چشم دانو
سونو : لبخند رضایت 😚.......
• بعد از مدتی .......
× دارین چیکار میکنین ؟
سونو : هیچی داریم میخوریم 😗 ( با دهان پر )
× ا به لیدر تون غذا نمیدین
جیک : غلط بکنیم ندیم بیا بشین تو هم با هامون بخور جونگی
باهاشون سر یک میز نشستم
× اووو به نظر خوشمزه میاد
هیسونگ : شاهکار های مامان مون جونگسونگه دیگه
نیکی : هیسونگ هیونگ میدونیم با رامن درست کردن پدر جونگسونگ هیونگ رو در اوردی پس الکی زبون نریز
هیسونگ : از اینجوریاس ....... پس کی الان داشت سر سوشی درست کردن قربون صدقه جونگسونگ می رفت ؟
• نیکی میخواست چیزی بگه که جونگوون جلوش رو گرفت
× وای ولش کنین حالا یک چیزی گفتما بجاش از غذاتون لذت ببرید
نیکی : باشه ( و به غذا خوردنش ادامه داد )
داشتم با آرامش غذامو می خوردم که یک دفعه دستیار رییس کمپانی وارد اتاق تمرین مون شد
• همه اعضا از جاشون بلند شدن
همه اعضا : سلام ( خم شدند )
دستیار : لطفاً بشین و به غذا خوردن ادامه بدین من مزاحم تون نمیشم
همه اعضا : ممنون ( خم شدند )
• همه اعضا نشستن
جیک : بفرمایین شما هم با ما غذا بخورید
دستیار : نه ممنون من غذا خوردم نوش جونتون
• همه اعضا با سرشون تشکر کردن
دستیار : جونگوون یک دقیقه میای باهات کار دارم
× چشم الان میام

ادامه پارت بعد 😊❤️✨